نژادپرستی و خودبرتر بینی را همواره در اسلام شاهد هستیم بعنوان مثال من اینجا از سایت آیت الله سیستانی در باب نجاسات از توضیح مسائل ایشان چند نمونه در این پست میگذارم که خود ملاحظه کنید چگونه نژادپرستی و کینه ورزی و نفرت جای خود را به انسانیت میدهد : در کتاب توضیح مسائل ایشان و دیگر مراجع تقلید 10 چیز نجس میباشد از آن جمله سگ و کافر؛ این بدان معنیست که شخصی که دارای تمام صفات نیک است بخاطر کافر بودن از جامعه ترد میگردد و …. کما اینکه ما در تاریخ نیز میخوانیم که اینان (کافران) را اهل ذمه یا اهل کتاب مینامیدند که در ادوار تاریخی ایشان را مجبور به داغ کردن جبین (پیشانی) میکردند تا از مسلمانان تفکیک گردند که مبادا مسلمانان با ایشان داد و ستد کنند در ادامه درباره اهل ذمه از سایت ویکیپدیا توضیحاتی آورده شده است.
:نجاسات
مسأله ۸۰ ـ نجاسات ده چیز است
اوّل و دوم: بول و غائط
سوّم: منی
چهارم: مردار
پنجم: خون
ششم و هفتم: سگ و خوک
هشتم: کافر
نهم: شراب
دهم: عرق حیوان نجاستخوار
http://www.sistani.org/persian/book/50/5/
:و اما اهل ذمه و رفتار مسلمانان با ایشان در طول و عرض تاریخ اسلام
فاشیست اسلامی ؛ توضیحاتی درباره « اهل ذمه » برگرفته شده از ویکی پدیا دانشنامه آزاد
در اصطلاح، اهل ذمه به غیرمسلمانان اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) میگویند که با مسلمانان عهد و پیمانبستهاند تا در کشور اسلامی و در پناه دولت اسلام در امان باشند و از میان سه گزینه “”پذیرش اسلام، جنگ یا التزام به شرایط ذمه” راه سوم را انتخاب کرده، شرایطی را که دولت اسلامی برای آنها تعیین میکند، میپذیرند
در حقیقت این اهل ذمه، هرچند در کنف حمایت مسلمانان به شمار میآمدند، اما غالبا در کار آنها هیچ مسامحه را جایز نمیشمردند. تاکید میشد که در دولت مسلمانی هیچ آنها را به عمل نگمارند. در روزگار خلفایی که تا اندازهای پای بند دین بودند، کار کتابت نیز، جز به ندرت بدانها سپرده نمیشد و خلفا آنرا زشت و ناروا میشمردند. گذشته از آن، بنای معابد تازه برای آنها ممنوع بود و نیز به آنها اجازه نمیدادند آتشکدهای را که ویران شده بود تعمیر کنند. با این همه، در بعضی از بلاد ایران، پارهای از آتشکدههای قدیم همچنان برپا بود. چنان که در کرمان، که تا آخر عهد بنیامیه، بعضی مردم همچنان به آیین دیرین خویش مانده بودند آتشکدهها برپای مانده بود. این ذمیها، که جزیه و خراج میپرداختند البته در پناه مسلمانان بودند. با این همه، از بسیاری جهات قیود بسیار بر آنها تحمیل گشته بود. زی و جامشان از زی و جامه مسلمانان جدا بود. در آغاز فتح اسلام، بر پیشانیشان داغ مینهادند و آنها را وامیداشتند کستی ببندند تا از دیگران شناخته باشند. بر اسب نشستن برای آنها ممنوع بود، در مجالس هم حق نداشتند بر صدر بنشینند و هم نمیتوانستند بناهایی برتر از بناهای مسلمین بسازند. در پرداخت جزیه نیز در حق آنها تحقیر و استخفاف بسیار میرفت زیرا که، لازم بود این جزیه را با خاکساری و فروتنی به مسلمانان بپردازند از اینرو،عامل که برای گرفتن جزیه مامور بود خود مینشست و ذمی را که برای پرداخت جزیه آمده بود در پیش روی خویش برپای میداشت. اگر ذمی توانگر بود در هر سال معمولا چهار دینار از او میگرفتند و اگر بینوا بود دیناری بیش نمیداد. اما وقتی برای ادای این جزیه او را پیش میخواندند، عامل او را قفایی سخت میزد و میگفت جزیه بده ای کافر! و ذمی بیچاره ناچار بود دست به جیب برد و جزیه خویش را برآورد و بر کف دست نهد و با نهایت شکستگی و خاکساری بپردازد. هنگام گرفتن جزیه لازم بود که دست گیرنده بر فراز دست آن کس باشد که جزیه میدهد. غالبا، بعد از آنکه این جزیه ادا میشد، مهری سربی به جای رسید جزیه، بدان ذمی میدادند که برائت نام داشت و آنرا به گردن میآویخت تا از مطالبه مجدد مصون بماند. عامه مسلمانان حق داشتند در این مجلس حاضر شوند و این زبونی و حقارت ذمیها را که نشانه قدرت و پیروزی آیین مسلمانان بود را تماشا کنند.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B0%D9%85%DB%8C
رضا محبی